اعترافات مردی که گلوی همسرش را برید| فرزندان درخواست قصاص پدر را دارند قتل مسلحانه همسر خیانتکار و معشوقش در ویلا آیا تنهایی و اضطراب باعث سکته مغزی می‌شود؟ آتش سوزی در تالاب هورالعظیم مهار شد (۲۷ تیر ۱۴۰۳) چگونه یک کوله‌پشتی، کودکان ژاپنی را متحد کرده است؟ عشق به زن متاهل منجر به قتل شد| دستگیری قاتل فراری در مرز کمبود جهانی قلم‌های انسولین‌| هفت میلیون ایرانی مبتلا به دیابت هستند انفجار سوپرمارکت در خیابان هدایت مشهد ۲ مجروح بر جای گذاشت (۲۷ تیر ۱۴۰۳) جزییات آتش‌سوزی منطقه خائیز | جرقه‌ای که از مزرعه کشاورزی شروع شد تاثیر منفی گرما بر روی جنین| سکته گرمایی را جدی بگیرید کشف بیش‌از ۱۰ هزار قرص غیرمجاز در غرب مشهد (۲۷ تیر ۱۴۰۳) کلید اولیه نوبت دوم کنکور ۱۴۰۳ منتشر شد تیم المپیاد زیست شناسی ایران در جهان خوش درخشید + اعضای تیم زمان اعلام نتایج نهایی آزمون استخدامی دبیری آموزش و پرورش اعلام شد اهدای خون بیش از ۲ هزار نفر در روز‌های تاسوعا و عاشورا در خراسان‌رضوی شناسایی و احضار عاملان هتک حرمت روز عاشورا در کرج (۲۷ تیر) نماینده مجلس: ۸۰ درصد دشت های خراسان‌رضوی خشک شده است قرارگرفتن ۵۲۱ فرزند بی‌سرپرست در آغوش خانواده‌های جدید | اجرای کامل طرح «شیرخوارگاه‌های بدون‌ فرزند» در خراسان‌رضوی + فیلم کمبود کدام ویتامین‌ها عوامل سیاهی دور چشم هستند؟ اعلام ۹۶۴ مورد کودک‌آزاری به اورژانس اجتماعی خراسان‌رضوی از ابتدای سال ۱۴۰۳ + فیلم
سرخط خبرها

گزارشی از حلقه‌های مفقوده در نظام آموزشی و تربیتی نوجوانان| نوجوان پیشرو، امید آینده

  • کد خبر: ۱۹۲۳۸۶
  • ۱۳ آبان ۱۴۰۲ - ۱۰:۳۵
گزارشی از حلقه‌های مفقوده در نظام آموزشی و تربیتی نوجوانان| نوجوان پیشرو، امید آینده
وقتی نظام آموزشی را این طور چیدیم که بدو تا به کنکور برسی، به کنکور که رسید، باز هم بدو تا بدون کسب مهارت به مدرک برسی، وقتی این باور بین عامه جا می‌افتد که نوجوان ما تا شانزده  سالگی هنوز بچه است چگونه می توانیم نوجوانانی تحلیلگر داشته باشیم؟

به گزارش شهرآرانیوز، بیانات به دقیقه سی و هشتم رسیده بود که صدای خنده و تشویق حضار، فضای جدی حاکم بر جلسه را چندثانیه‌ای دستخوش تغییر کرد؛ واکنشی پیش بینی نشده که چندان هم عجیب نبود، اگر بدانیم مهمانان مراسم، نوجوانان و جوانانی پر شور، با انرژی‌های انباشته و متراکم بودند و میزبان، رهبر معظم انقلاب؛ دیداری که در آستانه روز دانش آموز برگزار شد، سوای پیام‌های مستقیم خود برای این قشر، حاوی جملاتی تأمل برانگیز برای فعالان حوزه نوجوان بود؛ آن هم در سالگرد ناآرامی‌هایی که شواهد میدانی و اطلاعات منتشرشده، بر نقش افراد کم سن و سال و فاقدتحلیل در بروز آن صحه می‌گذارد. «صِرف احساسات کافی نیست» و داشتن تحلیل درباره اصل انقلاب، دفاع مقدس، قضایای دهه ۶۰، واگرایی‌های دهه ۷۰ و حوادث دهه ۸۰ و ۹۰ مطالبه‌ای بود که ایشان در این دیدار، خطاب به مخاطبان خود مطرح کردند.

جلسه تمام شد و سؤالات درباره آن، آغاز؛ مثلا این سؤال که چطور می‌شود دغدغه نسل امروز که فردای کشور در دست آن است، مسائل اشاره شده باشد؟ چرا فضای فکری در بخش انکارناپذیری از دانش آموزان و حتی دانشجویان، معطوف به مسائلی نازل و دور از واقعیت‌های جامعه است؟ میزان دسترسی دانش آموزان به امکانات مختلف با میزان نقش آفرینی آن‌ها نسبت به نوجوان‌های چند دهه پیش جور در‌ نمی‌آید. کجای کار ایراد دارد؟ برای یافتن پاسخ باید به سراغ افراد کاربلد و بی تعارف رفت.

نوجوان امروزی نقش آفرین است، اگر به او اعتماد کنیم

مثال عینی

دوران دفاع مقدس را مثال می‌زند با انبوه دانش آموزانی که برای رفتن به جبهه، داوطلب بودند. اگر پای احساسات صِرف در میان بود، باید اعزام اول به دوم نرسیده، جنگیدن را کنار می‌گذاشتند، اما این کار را نکردند.

محمود خدیوی، مدیر باشگاه مانا (مهارت اجتماعی نوجوان امروز)، که از سوی شهرداری مشهد طراحی شده، معتقد است اگر نوجوان دیروز پا به میدان دفاع گذاشت، برای این بود که حق و باطل را تشخیص می‌داد، استکبار را در برابر خودش می‌دید و ایمانش در حد اعلا بود؛ طوری که حاضر می‌شد از جانش بگذرد، ولی آیا نوجوان امروز هم استکبار را‌ می‌شناسد؟ حق و باطل را تشخیص می‌دهد؟ ایمانش در حدی هست که اگر جنگ بشود، حاضر به دفاع شود؟

او با این مقدمه، به انبوه آسیب‌هایی اشاره می‌کند که در فرایند تربیت وجود دارد. وقتی نظام آموزشی را این طور چیدیم که بدو تا به کنکور برسی، به کنکور که رسید، باز هم بدو تا بدون کسب مهارت به مدرک برسی، از خروجی آن چه انتظاری داریم؟ وقتی صداوسیمای ما به رفاه زدگی و مصرف گرایی دامن می‌زند، وقتی خانواده ذهنیتش این است که در جامعه امنیت نیست پس نوجوان را ایزوله می‌کند، وقتی این باور بین عامه جا می‌افتد که نوجوان ما تا شانزده هفده سالگی هنوز بچه است؛ باید خلاف این فرایند غلط حرکت کنی تا بتوانی نوجوان را تحلیلگر بار بیاوری.
او تأکید می‌کند که ایراد از نوجوان امروزی نیست و او خیلی خوب از پس نقش آفرینی برمی آید، البته اگر خانواده‌ها و سیاست گذاران فضا را باز کنند.

منظور مدیر فرهنگ سرای گفتگو از باز کردن فضا با مثال‌های بعدی اش روشن می‌شود: نوجوانی که تا حالا موقعیتی برای تجربه کردن نداشته است تا انتخاب درستی کند، حتی سوار اتوبوس نشده است تا من کارت بزند، با سرویس به مدرسه رفته و برگشته است، اگر گشت و گذاری هم بوده همیشه با خانواده بوده است، نوجوانی که یک تجربه ساده در حد اردوی راهیان نور نداشته، تیر‌های جامانده از انقلاب سال ۱۳۵۷ را روی درودیوار بیمارستان امام رضا (ع) ندیده است و‌ نمی‌داند که چه اتفاقی آنجا رقم خورده است، چطور می‌خواهد وارد فضای تحلیل شود و به طور مثال بفهمد که جنگ هشت ساله ما دفاع مقدس بود، نه حمله مقدس؟

نگاه غلط غالب

خدیوی از تجربه مصاحبه اش با حدود ۲۵۰ نوجوان می‌گوید که ذیل برنامه‌های باشگاه مانا انجام شد. از آن‌ها پرسش‌هایی از این قبیل می‌پرسید که اگر الان در شهرداری هزار میلیارد تومان بودجه داشته باشید، چه کار می‌کنید؟ روایت او از پاسخ‌ها جای تأمل دارد: اگر فرایند تربیت تغییر نکند و به نوجوان در اجتماع، نقش داده نشود تا درگیر مسائل واقعی شود، جواب سؤال من را این طور می‌دهد که با هزار میلیارد تومان در مشهد کنسرت برگزار می‌کنم یا مثلا می‌گوید که جایی برای غذاخوری حیوانات درست می‌کنم.

قدری که فضا را برایشان باز‌ می‌کردم و از آن‌ها می‌پرسیدم پس حمل ونقل چه‌ می‌شود، فضای سبز، ساختمان سازی و ... را چه کار می‌کنی، می‌گفت مگر این‌ها هم در شهر هست؟ مگر هزینه دارد؟ سطح تصورات و توقعات نوجوان بدون تجربه‌های واقعی، به جایی می‌رسد که مسائل روز پیش پا افتاده را هم نمی‌تواند تحلیل کند.

ریشه این ایراد‌های تربیتی را از خدیوی می‌پرسیم و این پاسخ را‌ می‌شنویم: در سی سال اخیر نگاه غلطی غالب شده است که نوجوان را یک موجود خدمت گیرنده می‌داند؛ کسی که‌ نمی‌تواند و عُرضه انجام کار جدی را ندارد.

او تأکید می‌کند: رسیدن نوجوان به مرحله تحلیلگری که حضرت آقا به آن اشاره کردند، پیش شرط‌هایی دارد. یکی این است که به نوجوان، میدان بدهی تا تجربیات حداقلی را کسب کند. بعد بفهمد هزار میلیارد یعنی چقدر و چطور باید آن را مدیریت کند، تا متوجه شود در فلان موضوع، حق با کدام طرف است. در غیر این صورت، با قدرت کنونی رسانه و بدون داشتن توان تحلیل، معنی ۳ هزار کودکی را که در چند هفته اخیر در غزه به شهادت رسیده اند نمی‌فهمد.

از سابقه ماجرا و وطنی که هفتاد سال از غصب آن می‌گذرد بی خبر است؛ از شهدا، اسیر‌ها و سابقه تجاوز‌های اسرائیل نیز همین طور. از این نوجوان بعید نیست که پیرو القای رسانه بیگانه بگوید من طرف دار صهیونیست‌ها هستم، چون تن طرف فلسطینی برای جنگ می‌خارید و شروع کننده حمله بود.

خدیوی این را هم اضافه می‌کند که کار‌های کلیشه‌ای و شعاری مثل صدور حکم مشاور شهردار و مشاور رئیس شورای شهر برای نوجوانان راه به جایی نمی‌برد و باید نقش‌های واقعی به آن‌ها داد؛ مثلا اینکه آیا بلدی مسابقه برگزار کنی؟ می‌توانی با حمایت ما کتاب بنویسی تا چاپ شود؟ از پس ساخت یک کلیپ خوب برمی آیی؟ مجریگری را بلدی؟ محک زدن نوجوان در میدان عمل، مقدمه است برای رسیدن به تحلیل در مسائل بزرگ تر.

آموزش بدون کنشگری نوجوانان، اثرگذار نیست!

آسیب آموزش زدگی

با این سابقه فرهنگی و تجربه‌های خوب از دادن میدان عمل به نوجوان ها، چرا امروز به این نقطه رسیده ایم که برای اثبات توانمندی دانش آموز به خانواده اش و مسئولان فرهنگی، باید تلاش کنیم؟
این پرسش را با حسن سلطانی، فعال اجتماعی حوزه نوجوان در میان می‌گذاریم. او که در ادوار گذشته شهرداری مشهد، بنیان گذار برنامه‌هایی مثل «آهوانه» و «زنگ کار» برای رده سنی یادشده بود، می‌گوید: ماجرا فقط گرفتن فضای نقش آفرینی از دست نوجوان نیست، بلکه بعد از پایان جنگ تحمیلی که کاملا مردمی هم پیش رفته بود، نگاهی در عرصه اقتصاد و فرهنگ حاکم شد مبنی بر اینکه همه برگردند سر زندگی‌های روزمره شان و سازمان‌های متولی، امورات را پیش ببرند. در دهه‌های پس از آن نیز با وجود تأکیداتی که‌ می‌شد، مردم در نگاه کلان در کناره بودند، مگر وقتی که بحرانی پیش می‌آمد، مثل کرونا که باز صحنه برای حضورشان باز‌ می‌شد.

او به عامل دوم که تربیتی و مبنایی است و در صدر تا ذیل برنامه‌های آموزشی فرهنگی جاری است، این طور اشاره می‌کند: به اشتباه فکر می‌کنیم که تربیت یعنی نوجوان بنشیند و ما برایش مفصل صحبت کنیم. فکر می‌کنیم باید او را آموزش بدهیم تا فکرش اصلاح شود. درحالی که اگر بخواهیم به یک نوجوان کارآمد و صاحب تحلیل برسیم، مقدمه اش این است که او را ببینیم و برایش وظیفه و نقشی در صحنه تعریف کنیم.

این طور دیگر نیازی نیست او را از بیرون هدایت کنیم. درست مثل دوران جنگ که بحث‌های انگیزشی برای مشارکت در دفاع مقدس، مطرح و بستر‌ها برای حضور نیز مهیا بود. یک نوجوان می‌گفت می‌خواهد در تأمین امنیت محله اش مشارکت کند، آن یکی برای پشتیبانی در جنگ و دیگری برای اعزام به جبهه داوطلب می‌شد.

او با اشاره به گرفته شدن بخش زیادی از وقت نوجوان در مدرسه و در امر آموزش ادامه می‌دهد: آموزش بدون کنشگری واقعی در میدان، معنا ندارد. این‌ها لازم و ملزوم یکدیگر هستند. نوجوان و هر رده سنی دیگر، به میزانی که در موقعیت قرار بگیرد و کار عملی انجام بدهد به اطلاعات و آموزش، احساس نیاز پیدا می‌کند، خودش را از نظر فکری و تحلیلی قوی می‌کند و باز‌ می‌آید در میدان با کنشگری قوی‌تر و جدی تر.

هواپیما با یک بال

«جلسه‌ای دعوت شده بودم برای برنامه ریزی اردو‌های هلال احمر ویژه داوطلبان. تحلیلی که آنجا ارائه دادم این بود که ما جز پایگاه‌های بسیج که تازه به فرض فعال بودن، برای همه نوجوان‌ها جذاب نیست، چه بستری را برای دانش آموزمان فراهم کرده ایم تا کار داوطلبانه جدی انجام بدهد؟!» سؤالی که سلطانی می‌پرسد، پاسخی از جنس تقریبا هیچ دارد.

او ادامه می‌دهد: هلال احمر، ظرفیت خیلی خوبی است که‌ می‌تواند یکی از بستر‌های نقش آفرینی واقعی برای نوجوان باشد. می‌شود در قالب این نقش، خیلی از مسائل تحلیلی و سیاسی را با کمک دانش آموز پیش برد. اسرائیل به بیمارستان ها، آمبولانس‌ها و امدادگر‌ها حمله می‌کند، دانش آموز عضو هلال احمر می‌تواند در همین بستر کنشگر باشد به عنوان روایتگر این جریانات دست کم در سطح مدرسه خود، اما در عمل می‌بینیم این اتفاقات نمی‌افتد، به دلیل همان آسیب تکراری که برای نوجوان نقش و جایگاهی تعریف نکردیم.

این فعال اجتماعی حوزه نوجوان با اشاره به نبود انجمن‌های فعال و فراگیر نوجوانانه با موضوعات زیست محیطی، مسائل شهری، و... که مسائل واقعی جامعه هستند به وضعیت مدارس نیز گریزی می‌زند و‌ می‌گوید: خیلی از مسائل مدرسه را با خود بچه‌ها می‌توانیم حل کنیم، اما معمول این است که اولیای مدرسه خودشان برنامه ریزی می‌کنند و به بچه‌ها اعلام می‌کنند: خب بچه‌ها امروز این کار را بکنید. دانش آموز حس می‌کند در ایده پردازی، راهکار و شاید اجرا نقشی ندارد. آمده است به عنوان یک مصرف کننده، درسش را بخواند و برود.

او معتقد است والدین، مسئولان تربیتی و مدیران بسیاری از سازمان‌های فرهنگی، خودشان نیاز به دوره دارند برای اینکه چطور نوجوان را درگیر حل مسئله کنند و به او نقش بدهند؛ مسیری که اگر به درستی طی شود، ثمره اش را خواهد داد و دیگر نیازی نیست خود را چندان درگیر این کنیم که آیا دانش آموزمان احساسی شد یا نشد و به تحلیل رسید یا نرسید، چون به صورت واقعی درگیر مسائل شده است.

سلطانی به ناآرامی‌های سال ۱۴۰۱ و نقش نوجوانان در آن نیز گریز می‌زند و‌ می‌گوید: تحلیل من این است یکی از دلایل رفتار‌هایی که در برخی دانش آموزان دیدیم، افراط در آموزش و به نوعی بالا آوردن اطلاعاتی بود که به وفور دریافت کرده بودند. درست مثل کسی که بی رویه غذا می‌خورد. جمله کلیدی و پایانی او ازاین قرار است: متأسفانه ما در نظام تربیتی مان مثل هواپیما با یک بال هستیم؛ این هواپیما به مقصد که هیچ، به مرحله پرواز هم نمی‌رسد.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->